۱۳۸۴/۰۹/۰۸

دوم آذر بيستمين سالگرد خاموشي ساعدي



«پناهنده سياسي كيست؟»
به قلم شادروان دكتر غلامحسين ساعدي
پناهنده سياسي كيست؟ پناهنده سياسي كسي است كه چهره به چهره روبه‌رو، در برابر حكومت مسلّط ايستاده بود، و اگر بيرون آمده،‌از ترس جان نبوده است.‌او با همان فكر مبارزه و با سلاح انديشه خويش ترك خاك و ديار كرده است. در اين ميان هستند بسياري از نويسندگان، شاعران، نقاشان،‌مجسمه‌سازان، كه سلاح آنها همان كارشان است و در جرگه رزمندگان ديگر قرار مي‌گيرند. پناهنده سياسي نيّتش اين است كه با جلّادان حاكم بر وطنش تا نفس آخر بجنگد و حاضر نيست از پا بيفتد. به لقمه‌ناني بسنده مي‌كند، ناله سرنمي‌دهد و شكوه نمي‌كند. مدام در تلاش است كه ديوار جهنم آخوندها را بشكند و به خانه برگردد. خانه‌او وطن اوست. براي تميز كردن خانه قدرت روحي كافي دارد و وقتي آشغالها جمع شدند، حاضر است سرتاسر وطن را با مژّه‌هاي خود پاك كند. از جان گذشته است ‌و مطلقاً‌نمي‌ترسد. پناهنده سياسي نارنجكي است كه به‌موقع مي‌خواهد ضامن را بكشد و كوهي را از جا بركند با دست بريده براي هر كار يدي حاضر است، با پاي بريده مدام مي‌دود و با چشمان كم‌سو همه‌جا را مي‌بيند.‌روحيه پناهنده سياسي عضلاني است، انگار كه از سرب ريخته شده. واهمه‌يي از مرگ ندارد،‌و زماني كه خود را در صف پناهنده‌هاي قلّابي مي‌بيند، خشم جان او را به لب مي‌رساند، چون مي‌بيند ستون فقرات بشردوستي ساخته و پرداخته حكومتها فرقي بين او و دلالان اسلحه نمي‌گذارد. اولي مدام با دو گذرنامه در رفت و آمد است ولي او اگر پا به وطن بگذارد،‌جمهوري اسلامي امكان نفس كشيدن نيز برايش نخواهد گذاشت و پاي ديوار خواهدش كاشت و سوراخ سوارخش خواهد كرد. دراين‌جاست كه قوانين به يك‌باره بي‌اعتبار مي‌شوند. دراين جاست كه بايد تأملي مثلاً‌در «قرارداد1951» كرد، يا در قوانين و مقرّرات ديگر.
سوءتفاهم نشود، منظور اين نيست كه كشورهاي پناه‌دهنده سختگيري بكنند. اصلاً حتّي تلاش فراواني بايد كرد كه به آواره‌هاي دور افتاده بيش از پيش توجّه شود،‌اين تلاش امر بسيار لازمي است. غرض اين است كه فرق «پناهنده‌سياسي» قلّابي با «پناهنده‌سياسي واقعي» روشن شود. اين دو از يك جنس و از يك قماش نيستند. پناهنده سياسي قلّابي جانوري است همه چيز خوار، ولي پناهنده سياسي واقعي انساني است مرگ بركف،‌كه بي‌هيچ چشم‌داشتي مي‌خواهد كمر رژيم جمهوري اسلامي را بشكند، خشت روي خشت بگذارد و خانه تازه و وطن تازه‌يي بسازد.
ميان ماه من تا ماه گردون
تفاوت از زمين تا آسمان است

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

۱۳۸۴/۰۹/۰۷

ايران در آيينه آمار

مريم اسکويي
٢٩ آبان : غارت! غارت و ديگر هيچ
*در طول چند سال گذشته كشور 680 ميليارد دلار فروش نفت داشته است، اما هنوز نحوه بازگشت درآمد آن به خزانه مشخص نشده است.....توليد نفت هر بشكه كمتر از دو دلار هزينه دارد، حدود 50 دلار فروش مى رود ولى سودش 50 به 50 بين ملت و مافياى نفتى سهم بندى شده است
روشنگرى: هيچ چيز به اندازه سرنوشت درآمدهاى نفتى اوج تاراج بى رويه ثروت ملى كشور توسط روحانيون حاكم را فاش نمى كند. اگر ايران در سال جارى از نظر ميزان اعتياد در جهان اول شده و تنها در شش ماهه اخير 2999 نفر در اثر عوارض اعتياد جان داده اند،اگر 10 ميليون نفر از جمعيت آماده كار بيكار است و 15 درصد كودكان كشور از سوتغذيه رنج مى برند، و 8 ميليون نفر زير خط فقر مطلق دست و پا مى زنند، اگر 60 درصد مدارس كشور استحكام ندارند و 13 ميليون دانش آموز از تحصيل بازمانده اند و 13 هزار كلاس درس مخروبه اند و روزانه 13 مورد خودكشى رخ مى دهد و 10 ميليون نفر از جمعيت در حاشيه هاى محروم از امكانات اوليه آب و برق و بهداشت و درمان و آموزش زندگى مى كنند.
ايزدى بيان كرد:"واقعيت اين است كه در چندين سال گذشته به وزارت نفت از زاويه حسابگري، حسابرسى و حسابدهى نگريسته نشده است."
به گفته اين كارشناس مسائل اقتصادى بر اساس گزارش‌هاى معاونت امور شركت‌هاى دولتى وزارت امور اقتصادى و دارايي، منابع مالى در اختيار شركت ملى نفت در سال 1381 بيش از 33 ميليارد دلار بوده است و اين منابع در شركت ملى گاز ايران نزديك به 8 ميليارد دلار و در نزد شركت ملى پالايش و پخش فرآورده‌هاى نفتى نزديك به 5/6 ميليارد دلار بوده است.
٢آذر:آمارهاى احمدى نژاد؛ تصويرى از وضعيت فاجعه بار اقتصادى كشور
آمارهاى زير را احمدى نژاد امروز در مجلس بيان كرده است:
"عليرغم زحمات دولت هاي پيشين امروز مشکلات جدي پيش روي ماست، به طوري که در 6 ماهه اول بيش از 3900 ميليارد تومان کسري بودجه داريم. يا بودجه بد تنظيم شد، يا بد اجرا شده يا ارقام غير واقعي بوده است ولي هرچه بوده بايد مرتفع شود. بيش از 40 ميليارد دلار بدهي خارجي و بيش از 30 ميليارد دلار تعهدات خارجي و بيش از 16 ميليارد تومان بدهي به بانک ها و 3 ميليون بيکار داخلي که بخش عمده اي بيکاري را فارغ التحصيلان دانشگاهي تشکيل مي دهند."
٢آذر:80 درصد مردم توان پرداخت هزينه‌هاى درمانى را ندارند
خبرگزارى فارس: وزير بهداشت، درمان و آموزش پزشكى گفت:‌ مشكلى كه نظام سلامت كشور را رنج مى دهد اين است كه 80 درصد ثروت كشور در اختيار 20 درصد مردم است بنابراين نمى توانيم از همه مردم تعرفه يكسانى بگيريم و به هر كس كه پول نداشت بگوييم برو بمير.
به گرارش خبرنگار اجتماعى فارس، كامران باقرى لنكرانى امروز در همايش مسئولان نظام پزشكى كشور در تالار انستيتو پاستور ايران افزود: در نظام درمان كشور عمدتا با كسانى رو به رو هستيم كه 80 درصدشان توان پرداخت هزينه هاى درمانى را ندارند و حتما نيازمند حمايت هستند از طرفى پوشش بيمه‌اى كشور نيز كامل نيست و 25 درصد مردم تحت پوشش هيچ بيمه‌اى نيستند.
وى ادامه داد: البته با تمهيداتى براى خدمات بسترى بيماران را روى تخت بيمارستان بيمه بسترى مى كنيم اما بخش عمده اى از خدمات درمانى سرپايى است كه بيش از 60 درصد آن هم توسط بخش خصوصى ارائه مى شود و هزينه هاى بالاى آن در اكثر موارد در سطح توان اقتصادى مردم نيست.
وى گفت: بيشتر هزينه هاى گزاف درمان مربوط به تجهيزات پزشكى مانند MRI ،CTSCAN و مانند اينهاست در حالى كه بسيارى از مواقع چنين اقداماتى اساسا غير ضرورى است، سرانه تجهيزات پزشكى مانند MIR و CTSCAN در ايران 5/2 برابر كشور كاناداست و اين نشان مى دهد كه سودآورى در اين بخش بسيار زياد و غير منطقى است در حالى كه سطح سلامت در كشور كانادا بسيار بالاتر از ايران است.
باقرى لنكرانى گفت: 5 درصد پزشكان درآمدهايى در حدود 50 ميليون تومان در ماه داشته باشند و اكثريت پزشكان عمومى كه 65 هزار نفر هستند با حداقل درآمد و گاه زير خط فقر زندگى كنند.
وى افزود: بودجه كل كشور سالانه در حدود 50 هزار ميليارد تومان است كه حدود 5 هزار ميليارد تومان در بخش سلامت هزينه مى شود، يك هزار ميليارد تومان آن به دانشگاهها اختصاص مى يابد و بقيه در جاهاى ديگر خرج مى شود، اين منابع محدود است و بايد به فكر منابع جديد باشيم براى اين كار بايد تعرفه خدمات درمانى بر اساس توان اقتصادى مردم تنظيم شود و تعرفه يكسان براى همه مردم عادلانه نيست.
٢آذر.هشدارسازمان ملل:'شش ميليون کودک' هرسال قرباني گرسنگي مي شوند
بي بي سي
کشورهاي حاشيه جنوبي صحراي آفريقا از آسيب ديده ترين و محرومترين نقاط جهان هستند يکي از نهادهاي وابسته به سازمان ملل هشدار داده است که مناطق توسعه نيافته نمي توانند به اهداف جهاني براي کاهش پنجاه درصدي شمار گرسنگان دست يابند.
به گفته سازمان جهاني خواروبار و کشاورزي، سالانه نزديک به شش ميليون کودک به دليل گرسنگي يا سوءتغذيه مي ميرند.
اين موسسه مي گويد که بسياري از کودکان در واقع به دليل بيماري هاي قابل علاج مانند اسهال، ذات الريه، مالاريا و سرخک جان خود را از دست مي دهند اما اگر از تغذيه مناسب برخوردار بودند، مي توانستند زنده بمانند. سران کشورهاي جهان در اجلاس جهاني خواروبار که سال 1996 برگزار شد طرحي را اعلام کردند که بر مبناي آن شمار گرسنگان جهان را تا سال 2015 به نصف برسانند.
گزارش سازمان جهاني خواروبار بر اساس اطلاعاتي که سال گذشته گرد آوري شده، تهيه شده و شمار مبتلايان به سوءتغذيه را در خلال سالهاي 2000 تا 2002 حدود 852 ميليون نفر تخمين زده است.
شمار افرادي که در کشورهاي حاشيه جنوبي صحراي آفريقا به سوءتغذيه دچار هستند، از 170 ميليون و چهارصد هزار نفر به 203 ميليون و پانصد هزار نفر افزايش يافته است.
اما نسبت گرسنگان به کل جمعيت اين منطقه از 36 درصد به 33 درصد کاهش يافته است.
٤ آذز: وزير كار و امور اجتماعي‌:نرخ‌ بيكاري‌ 11 درصدي‌ را قبول‌ ندارم‌
وزير كار و امور اجتماعي‌ گفت‌: نرخ‌ بيكاري‌ اعلام‌ شده‌ در كشور واقعي‌ نيست‌. محمد جهرمي‌ در پاسخ‌ به‌ اين‌ پرسش‌ كه‌آيا نرخ‌ واقعي‌ بيكاري‌ در كشور 11 درصد است‌، گفت‌: نرخ‌ واقعي‌ بيكاري‌ در كشوربيش‌ از اين‌ ارقام‌ مي‌ باشد.
وي‌ افزود: در صورت‌ عدم‌ برنامه‌ ريزي‌ و سرمايه‌ گذاري‌ لازم‌ نرخ‌ بيكاري‌ در كشور ظرف‌ پنج‌ سال‌ آينده‌ به‌ 28 درصد خواهد رسيد.
وي‌ تصريح‌ كرد:اگربرنامه‌ ريزي‌ و راهكاري‌ براي‌ تامين‌ مشاغل‌ مورد نظر پيش‌ بيني‌ واجرا نشود و برروي‌ نرخ‌ عرضه‌ كار طي‌ اين‌ مدت‌ سرمايه‌ گذاري‌ نگردد،شايد نرخ‌ بيكاري‌ به‌ 28 درصد هم‌ برسد.
٢ آذر:حداقل دستمزد ماهانه كارگران بخش خصوصي ايران ۱۲۰ دلار است
گروه اقتصادي:سازمان بين المللي كار اعلام كرد، دستمزد كارگران در بخش خصوصي ايران پنجمين دستمزد پايين در سطح كشورهاي خاورميانه است.
به گزارش سازمان بين المللي كار، حداقل دستمزد ماهانه كارگران بخش خصوصي ايران ۱۲۰ دلار است كه پنجمين دستمزد پايين در سطح خاورميانه است.
بر اساس اين گزارش، در سطح كشورهاي خاورميانه بخش خصوصي كشور مصر پايين ترين دستمزد را به كارگران مي دهد، به طوري كه حداقل دستمزد ماهانه كارگران در بخش خصوصي اين كشور ۳۴ دلار است.
پس از مصر، بخشهاي خصوصي در سوريه و عراق نيز به ترتيب با ۷۰ و ۹۱ دلار دومين و سومين دستمزد پايين را به كارگران مي دهند.
بر اساس گزارش سازمان بين المللي كار، در سطح كشورهاي خاورميانه بخش خصوصي كشور بحرين بالاترين دستمزد را به كارگران مي دهد به طوري كه حداقل دستمزد كارگران بخش خصوصي در اين كشور به ۳۹۸ دلار مي رسد.
پس از بحرين نيز بخش خصوصي كشور عمان بالاترين دستمزد را به كارگران خود مي دهد، به طوري كه حداقل دستمزد ماهانه كارگران اين بخش به ۳۱۲ دلار مي رسد.
سازمان بين المللي كار همچنين ميانگين دستمزد ماهانه كارگران بخش خصوصي در كشور مراكش را ۲۲۳ دلار، در لبنان ۲۰۰ دلار، در تونس ۱۵۱ دلار و در اردن ۱۲۱ دلار اعلام كرده است.
اين گزارش مي افزايد، در كشور كويت حداقل دستمزد بخش دولتي براي مردم اين كشور ماهانه ۷۷۱ دلار و براي كارگران مهاجر ماهانه ۳۰۶ دلار است.
بر اساس اين گزارش، مفهوم حداقل دستمزد از لحاظ اقتصادي از اين جهت حائز اهميت است كه ۱۰ درصد افزايش در حداقل دستمزد، ميزان اشتغال جوانان را مابين يك تا ۳ درصد كاهش مي دهد.
همچنين ميان افزايش حداقل دستمزد و اشتغال رابطه مستقيم وجود دارد.
٤آذر: بدهيهاي خارجي ايران تا پايان شهريورماه امسال 17 ميليارد دلار
مهر
بانک مرکزي اعلام کرد: تا پايان سال جاري بيش از هفت ميليارد دلار از بدهي هاي خارجي کشور سر رسيد خواهد شد. به گزارش خبرنگار اقتصادي "مهر" بانک مرکزي طي گزارشي اعلام کرد تا پايان سال جاري هفت ميليارد و133 ميليون دلار از بدهي خارجي کشور سررسيد مي شود.
براساس اين گزارش سررسيد بدهي هاي خارجي کشوردرسال آينده نيزبا 33 درصد کاهش به چهارميليارد 716 ميليون دلار مي رسد.
همچنين درسال هاي 1386و1387 روند نزولي سررسيد بدهي هاي کشورادامه پيدا کرده وبه ترتيب به يک ميليارد و653 ميليون دلار و يک ميليارد 317 ميليون دلارمي رسد.
به گزارش "مهر" سررسيد بدهي هاي کشورازسال 1388 به بعد با 40 درصد افزايش نسبت به سال ما قبل خود به دو ميليارد و195 ميليون دلارخواهد رسيد.
به گزارش مهر، آمار منتشره درباره بدهيهاي خارجي نشان مي دهد که ميزان بدهيهاي قطعي خارجي ايران تا پايان شهريورماه امسال 17 ميليارد دلار است که نسبت به سه ماهه اول سال جاري درحدود 5 درصد افزايش داشته است .
اين گزارش اضافه مي کند : از 17 ميليارد دلار ميزان بدهيهاي خارجي کشور در شش ماه امسال درحدود5/6ميليارد دلار آن ميان مدت و بلندمدت بوده و 10 ميليارد و 490 ميليون دلار آن نيز به صورت کوتاه مدت است .
همچنين موسسه ميدل ايست مانيتورطي گزارشي برآورد کرد، ارزش ذخاير خارجي ايران تا پايان سال 2005 به 44 ميليارد و 480 ميليون دلار خواهد رسيد که بيش از 10 ميليارد دلار نسبت به رقم سال گذشته رشد نشان مي دهد.
بر اساس اين گزارش، پيش بيني مي شود ارزش ذخاير خارجي ايران تا پايان سال 2006 نيز با حدود 10 ميليارد دلار افزايش به 54 ميليارد و 190 ميليون دلار برسد.
٤آذر:آلودگي هواى تهران سالانه منجر به 5 هزار مرگ و مير مي‌شود
عضو كميته اطلاع‌رسانى و تحقيقاتى همايش آلودگى هوا و اثرات آن بر سلامت اعلام كرد: براى افزايش ذرات معلق در آلودگى هواى تهران سالانه حدود 5 هزار مرگ و مير و فوت پيش‌بينى مي‌شود.
به گزارش سرويس ,محيط زيست, بر اساس تحقيقات انجام شده اگر به طور متوسط براى هر 10 ميكروگرم اضافه غلظت ذرات معلق 2 نفر به تعداد مرگ و مير در هر 100 هزار نفر اضافه شود، در تهران براى هر 100 هزار نفر 63 مورد مرگ و مير به همراه خواهد داشت.
وى ادامه داد: اين رقم براى حدود 8 ميليون نفر جمعيت فعلى تهران حدود 5 هزار فوت در اثر افزايش ذرات معلق پيش‌بينى مي‌شود.
مدير بخش مهندسى محيط زيست مركز تكنولوژى نيرو گفت: طبق بررسي‌هاى سازمان بهداشت جهانى هر 10 ميكروگرم افزايش ذرات معلق باعث يك تا سه درصد اضافه مرگ و ميرها خواهد شد.
عضو كميته علمى اين همايش گفت: به طور كلى سهم ذرات معلق در افزايش بيماري‌هاى مزمن ريوى 3/3 درصد ذات الريه 4 درصد و بيماري‌هاى قلبى 1/2 درصد است.
غياث الدين تصريح كرد: بررسى اثر ذرات معلق و مرگ و مير در اروپا نشان مي‌دهد كه ذرات معلق تا 26 درصد مرگ و ميرها را در نقاط آلوده افزايش مي‌دهند و باعث 2 تا 3 سال كاهش طول عمر مي‌شوند.
٤آذر:ايرانيان بيش از 200 ميليارد دلار در امارات سرمايه گذاري کرده اند
امسال هجوم سرمايه‌گذاران ايرانى به امارات روزانه رو به افزايش است به طورى كه آمار نشان مي‌دهد در شش‌ماه نخست امسال حدود 400 هزار ايرانى بيش از 200 ميليارد دلار در امارات سرمايه‌گذارى كرده‌اند. اين در حاليست كه اكثر آنها در امر مسكن سرمايه‌گذارى كرده‌اند و كارشناسان اقتصادى پيش‌بينى كرده‌اند كه تا آخر امسال سرمايه‌گذارى ايرانيان در امارات به بيش از 350 ميليارد دلار خواهد رسيد.
سهام شركت‌هاى پيمانكارى در امر ساخت و ساز و شركت‌هاى وابسته به مسكن افزايشى بيش از 280 درصد داشتند همانند شركت ?اعمار? كه تا پايان يك هفته سود سهام اين شركت افزايش 110 درصدى داشت و سرمايه اين شركت نيز افزايش يافت.
سرمايه‌گذران ايرانى كمترين سهامى كه مي‌توانند بخرند 150 هزار سهم است ولى اين شرط براى شهروندان امارات و اتباع كشورهاى خليج‌فارس حداقل 5000 سهم بود.
واقعا جاى تاسف دارد كه ما با سرمايه‌هاى كلان در جايى سرمايه‌گذارى كنيم كه بين ما و ديگران تبعيض قايل شوند در حالى كه اقتصاد اين كشور به همت و به دست ايرانيان مي‌چرخد. همچنين در آمارى كه چند هفته پيش از سوى شهردارى دوبى اعلام شد 4/1 درصد از مديران دوبى ايرانى هستند.
در نيمه اول سال 2005 ميلادى نيز چهار بازار سهام در خاورميانه از نظر رونق و رشد سرمايه چهار رتبه نخست جهانى را از آن خود كردند.
بانك استاندارد چارتر طى گزارشى اعلام كرد: بازار سهام امارات با رشد سرمايه‌اى بالغ بر 114 درصد به‌عنوان پررونق‌ترين بازار سهام جهان در نيمه نخست سال 2005 شناخته شد.
پس از بورس امارات، بورس‌هاى مصر، اردن و عربستان به ترتيب با رشد سرمايه‌اى بالغ بر 98 درصد، 75 درصد و 65 درصد رتبه‌هاى دوم تا چهارم جهانى از نظر رشد سرمايه را به خود اختصاص داده‌اند.
بر اساس اين گزارش به دنبال حوداث 11 سبتامبر در سال 2001 و اتخاذ سياست‌هاى ضد اسلامى و ضد عربى از سوى دولت آمريكا، روند خروج دلارهاى نفتى از كشورهاى عربى كند شده و لذا بازار سهام در اين كشورها رونق گرفته است. منابع: روزنامه‌هاى چاپ امارات، البيان، الاتحاد و الخليج

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

۱۳۸۴/۰۸/۳۰

گوش كن جوان!
(ياداشتى براى ياسر عزتى)
اسماعيل وفا يغمائى
بر گرفته از سايت طليعه سپيده دمان

راستش با تمام كارهائى كه طى اين يكسال گذشته تا به حال انجام داده اى، با تمام سخنرانى ها و اطلاعيه ها و پيامهاى راديوئى و تلويزيونى، و تعبير و تفسيرهاى اطرافيانت، علاقه اى نداشتم و هنوز هم ندارم چيزى در باره تو، چه به نفع و چه به ضرر تو بنويسم. حتى با اينكه يكى دوبار خود مرا مورد دشنامها و تحقيرهايت قرار دادى بيش از آنكه عصبانى شوم دچار رقت شدم وخنديدم و با خودم فكر كردم ايكاش از اين مردابى كه در آن دارى دست و پا مى زنى بتوانى بيرون بيائى و از سر ميز ميهمانى آلوده اى كه صاحبخانه اش خامنه اى و دعوت شدگانش ماموران امنيتى و شكنجه گران و عاملان سركوب مردم ايران هستند بلند شوى و ازنيروى سرشار و زنده دوران جوانى و ذهن و اراده خود براى ساختن زندگانى ات كمك بگيرى ، دليل اين هم چند نكته بود كه دو تا از مهم ترين هايش اينها بود.
اول اينكه:
تو جوان هستى ، جوانى كه متاسفانه بازى ها و شدائد و ناملايمات روزگار كه حاصل كشاكش بناچار مردم ايران و لاجرم مبارزان و آزاديخواهان با ديكتاتورى خونين ملايان است، همراه با ضعفها و ناتوانى هاى غماور و دردناك خودت، ترا به درون مردابى كشانده است كه هنوز هم در آن دارى دست و پا مى زنى.

در بخش اول كار :

تو بيگناهى و زندگى ات بازيچه موج و توفان بوده است وحتى مى توانى خود را طلبكار و بيگناه و قربانى حوادث بدانى كه چرا در چنين شرائطى متولد شده اى و امثال اين حرفها...

ولى در قسمت دوم كار :

جائى كه در خدمت ديكتاتورى آلوده ملايان قرار گرفتى تمام مسئوليت بر عهده خود توست و نه هيچكس ديگر. من هيچوقت دلم نمى خواست كه تو و امثال تو در اين وضعيت گرفتار شويد و هنوز هم دلم نمى خواهد در اين وضعيت بمانى و هم سفره با همكاران آخوندها باشى.

و اما نكته ديگر كه چرا علاقه اى نداشتم و ندارم كه با تو و امثال تو رو در رو شوم اين بود كه تو وهمكاران تو، هماورد من وامثال من يعنى كسانى كه تقريبا بخش اعظم عمر خود را در مبارزه با صاحبكار تو و دم و دستگاه ولايت فقيه گذرانده اند، نبوده ايد و نيستيد. ما هركه باشيم، در هر كجا كه باشيم و با هر انديشه اى كه داشته باشيم، با اصل قضيه يعنى ولى فقيه و دم و دستگاه حكومتى اش درگيريم ونه با خرد و ريزهائى كه دور و برش ريخته است. در اين مبارزه هم، اگر چه دلمان مى خواهد پيروز شويم اما خيلى نگران آن نيستيم. اگرپيروز شديم و توانستيم با يارى تمام مبارزان و مجاهدان و آزاديخواهان و مهمتر از همه اراده مردم ايران براى آزادى، راه به مقصد ببريم فبها المراد، و گرنه در اين كشاكش و احتمالا دور از خاك ميهن خود، روزگارمان در حيطه آدمهائى كه ممكن است با هم اختلافات ريز يا درشتى داشته باشند ولى به انسانيت و شرافت و آزادى احترام مى گذارند و تسليم مستبدين و جنايتكاران سياسى نشده اند به پايان خواهد رسيد، ولى ترديدى نداريم كه سرانجام، راه توسط كسانى كه شجاعتر و خردمند تر و وفادارتر به آرمان آزادى اند و نقاط قوتشان از نقاط ضعف ما بيشتر است به مقصد خواهد رسيد و رژيم سيهكار جمهورى اسلامى فرو خواهد ريخت و مردم ايران به آزادى دست خواهند يافت.

زين كاروانسراى بسى كاروان گذشت
ناچار كاروان شما نيز بگذرد

اما چرا تصميم گرفتم اين نامه را برايت بنويسم. دليل نوشتن اين نامه دليلى شخصى است و نه سازمانى و تشكيلاتى و چنانكه شما تبليغ مى كنيد دستورات اين و آن. به احتمال زياد رفقاى تو در ارگانهاى امنيتى جمهورى اسلامى مطلع بوده اند و به تو هم خبر داده اند كه من ديگر نه عضو سازمان مجاهدين هستم و نه از اعضاى شورايملى مقاومت ايران. از بيست سالگى تا پنجاه ويكسالگى، يعنى تقريبا تمام سالهاى به درد بخور ىك عمر طبيعى را ، البته در اين دو تشكل سياسى عليه رژيم ولايت فقيه و بخاطر آزادى و احترام به مردم مبارزه كرده ام كه هرگز آن را نفى نمى كنم، مبارزه ظرف و تشكل مى خواهد و اينها ظرف و تشكل روزگار من بودند ، با همه اينهاهنوز هم نفرت من از ولايت فقيه و احترام من به آزادى و مردم نيرومند تر از هميشه بر سر جاى خود باقى است و جدائى من از اين تشكلها هر دليلى داشته باشد بخاطرتضاد با مبارزات سرسختانه واحترام برانگيز مجاهدين و رفيقان شورائى براى سرنگونى رژيم ولايت فقيه يعنى همان چيزى كه تو ودوستانت در خدمت حفظ آن هستيد نبوده است!. روزگارى كه آسمان آبى تر باشد، و بيان انتقادات بر تضاد اصلى سايه نياندازد، به روشنى از دلائل جدائى خود و انتقادات و ايراداتى كه موجب شد تا از مجاهدين و شورا جدا شوم ، خواهم گفت و خواهم نوشت ولى بدون ترديد ايرادات من از آنچه كه مثلا ترا از مجاهدين دور كرده و باعث شده است در خيل فعالان وابسته به جمهورى اسلامى بر عليه مجاهدين تاخت و تاز كنى بسيار فاصله دارد، فاصله اى به مسافت مردم ايران و جمهورى اسلامى.

نمى دانم تا به حال فكر كرده اى كه بحث و فحصها و به داورى كشيدنهاى مجاهدين، توسط تو و رفقايت در عين دردناكى بسيار مضحك هم هست. شايد بپرسى چرا؟ جواب اين است كه مجاهدين را هم البته مى توان به داورى كشيد، وبايد كارهايشان را به عنوان نيروئى فعال و گسترده و صاحب ادعاى ايدئولوژيك، در زمينه هاى مختلف به داورى كشيد ، بر كارهاى درستشان صحه گذاشت و ايراداتشان را چه خوششان بيايد و چه آنرا ناخوش دارند گوشزد كرد و در صورت لزوم با آنها جسورانه مبارزه كرد ، ولى كسانى كه بايد مجاهدين را به داورى بكشند، آخوندها، ارگانهاى امنيتى آخوندها وهمكاسه ها و همكاران آخوندها نيستند!. مجاهدين را كسانى بايد به نقد بكشند كه نخست در صفوف مردم باشند واز آلودگى وابستگى به حكومت ملايان پاك باشند.

كمى، واقعا كمى بايد انصاف داشت. از موضع آخوندها و ماوراى ارتجاع سياهكارى كه روزگار مردم ايران را سياه كرده است و صفى از جنايتكاران و غارتگران مرتجع و ضد مردم زمام آن را در دست دارند كه نمى شود به مجاهدين انتقاد كرد! اين ماجرا در همان سال شصت به پايان رسيد و آخوندها با كشتارهاى هزاران نفره انتقاد و داورى خود را يكباره انجام دادند وگورهاى بانام و گمنام دهها هزار مبارز و مجاهد و دموكرات و فدائى و اعضاى حزب توده و امثال اينها گواه اين داورى است. در آن سالها احتمالا تو هنوز به دنيا نيامده بودى. سالهائى كه در هرروز ان در هر صبح، گاه يكصد نفر از جوانان و نوجوانان تير باران مى شدند و تير خلاص مى خوردند. در طى چهار سال از سال 1360 تا 1364 تنها من چهار صد تن از رفقاى دوران دبستان و دبيرستان و دانشگاه خود را از دست دادم. اينها را همان كسانى كشتند كه تو اكنون، دريغا... در خدمت آنانى.

در دوران شاه من زندانى سياسى زندان وكيل آباد مشهد بودم. زندانى كه حدود صد و چهل زندانى سياسى مجاهد، فدائى، توده اي، اعضاى ستاره سرخ و گروه توفان و شمارى از منفردين سياسى ساكنان آن بودند. در دوران شاه آنها زندانشان را كشيدند بعضى ها مثل ابوتراب باقر زاده و آقا رضا شلتوكى و اسماعيل ذوالقدر بيست و پنجسال در زندان بودند ،و در دوران خمينى نزديك به صد تن از آنان تيرباران و كشتار شدند، يعنى تقريبا قتل عام يك زندان سياسى. ياد تمام آن دلاوران شريف از مجاهدين و فدائيان گرفته تا اعضاى مقاوم حزب توده واعضاى حزب توفان سبز باد.

جوان!

من فكر مى كنم چندان ضرورتى ندارد كه نمونه بدهم كافى است خودت اندكى سرت را بلند كنى و كنجكاو باشى. خيلى چيزها را خواهى فهميد اما باز هم تاكيد مى كنم كه انتقادات تو و رفقايت از زاويه آخوندها هم دردناك و هم مضحك است. من گاهى كه فرصتى باشد به سايتهاى ريز و درشت جمهورى اسلامى عليه اپوزيسيون و منجمله مجاهدين سرى مى زنم. منبرهاى ساده و غم انگيز تراهم گوش كرده ام. مى گويم منبر! چون واقعا طرز حرف زدن تو مرا به يا طلبه هاى تازه كارى مى اندازد كه عبا و عمامه را به كت و شلوار تبديل كرده اند ! چون واقعا عين طلاب تازه كارى كه هنوز درست بلد نيستند روضه بخوانند و تنها يك روضه را از حفظ كرده اند با گيجى و تكرار مكررات سعى مى كنى آنچه را كه خواسته اند به انجام برسانى و نارضائى هاى شخصى و انتقادات خودت از مجاهدين را با امواجى از دروغ هائى كه حتى خودتان هم باور نمى كنيد قاطى كرده و در معرض ديد و شنيد عموم بگذارى. امواج دروغهائى كه راه انتقادات واقعى را سد مى كند و از بين مى برد، از جمله بارها و بارها پدر مجاهد خودت، اين مرد كمرو سر به زير و خجالتى را كه سالها در موضع مسئول خريد به تلاش و فعاليت مشغول بود را شكنجه گر بخوانى.

راستى چرا؟ چرا در هر بار روضه خوانى در آغاز پدرت را نشانه مى روى!! آيا اين همان مرزى است كه آخوندها وفادارى و گوش بفرمانى ترا باور مى كنند؟ آيا همين نقطه، نقطه اعتماد دستگاهى كه روزگارى در زير فرمان سعيد امامى بود و بعدها همين دستگاه او را به قتل رساند نيست؟ و آيا مضحك بودن اين ماجرا را مى توانى بفهمى؟ من نمى خواهم بگويم تو در عراق رنجى را متحمل نشده اى و آزردگى هاى كم يا زياد از مجاهدين ندارى، و نيروهاى چپ اعم از ماركسيست يا مذهبى در برخوردهاى درون سازمانى شان براى حفظ تشكيلاتشان و در جلسات درونى انتقاد و انتقاد از خود و ديگران از هر اشتباهى مبرا هستند، ولى درباره سخنانى كه تو و همكارانت در باره انواع و اقسام شكنجه هائى كه از جمله توسط پدر تو اعمال مى شود بايد گفت كه فارغ از هر چيز:

آيا فكر نمى كنى كه آن سه هزار و چند صد نفرى كه در آنجا هستند و به غلط يا درست به سوداى آزادى در حال تحمل شرايطى بسيار سخت هستند در هر حال مشتى ماشين كوكى نيستند كه پس از سالها مبارزه عليه ماشين شكنجه و كشتار جمهورى اسلامى هر روز و هر شب شاهد شكنجه مخالفان فكرى، جدا شدگان( با ادبيات مجاهدين بريدگان) و امثال اينها باشند و دم بر نياورند؟

جدا مضحك است جوان! و فكر مى كنم باكنتراتچى مربوطه يا استادى كه روضه خوانى هاى ترا ديكته مى كند در اين باره صحبتى بكن و درمنبرهاى هفتگى ات تغييراتى بده. اما گذشته از اينها و چه تو به كارت ادامه بدهى يا ندهى يا راههاى تازه اى براى كمك رساندن به جمهورى سركوب و جنايتى كه بيش از ربع قرن است روزگار مردم ايران را سياه كرده است بدهى يا ندهى بگذار خيال ترا آسوده كنم و بگويم كه تنها توجه به يك نكته خيال من و امثال مرا نسبت به انچه كه تو و رفقايت مى گوئيد آسوده مى كند. شما در جبهه دشمنان مردم ايران و در صفوف سپاهيان سياسى رژيم سياهكار جمهورى اسلامى هستيد، و هر چه شما عليه نيروهاى سياسى و مبارز و تبعيديان و پناهندگان بگوئيد كاملا طبيعى!! و در عين حال كاملا باور نكردنى است!!.

مضحك است جوان! آخر من و ما از كسانى كه مدافع جمهورى خونريز اسلامى هستند چه انتظارى بايد داشته باشيم؟ بايد انتظار داشته باشيم كه بيايند از مجاهد و فدائى ودموكرات وتبعيدى و پناهنده مخالف تعريف وتمجيد بكنند؟ مى بينى كه فقط روى مجاهدين تاكيد نمى كنم و از بقيه هم نام مى برم چون به نظر من رژيم ولايت فقيه فارغ از ارزشگذارى هاى آرمانى و ايدئولوژيك ما، چون گرگى درنده براى نابود كردن تمام كسانى كه براى او اندك خطرى ايجاد مى كنند آماده است. اين همان حكومتى است كه فارغ از ارزشگذارى هاى ما:

هم دكتر شاهپور بختيار و دكتر عبدالرحمان قاسملو و سعيد شرفكندى و فريدون فرخزاد و دكتر مظلومان را كشت و هم دكتر كاظم رجوى و محمد حسين نقدى وزهرا رجبى را به گلوله بست. از نام و نشان دهها نفرى كه در خارج كشور آنها را كشته است مى گذرم و تاكيد مى كنم امروز مجاهدين بيشتر آماجگاه حملات رژيم هستند زيرا بيشتر فعاليت مى كنند و لاجرم خطرناكترند و اگر امروز فدائيان يا حزب توده يا حزب دموكرات كردستان ايران و يا نهضت دكتر بختيار يا حزب كمونيست كارگرى فعال بود و لاجرم خطر آفرين، آنها آماج حملات جمهورى اسلامى قرار مى گرفتند و لاجرم تو و رفقاى تو سخنرانى ها و حملاتتان را متوجه آنها مى كرديد. در هر حال حرف من اين است كه:

اگر فقط توجه داشته باشيم كه شما سربازان خارج كشورى جمهورى اسلامى هستيد و نه منتقد، و لاجرم اين را بدانيم كه همكاران جمهورى اسلامى و همكاسگان مامورين وزارت اطلاعات فرسنگها از مخالف بودن و منتقد بودن به دورند وتنها مزدوران ديكتاتورى ملايان هستند نگرانى هايمان از كثرت يا قلت شما وسايتها و مجلات و كتابها يتان از بين مى رود و فاصله سلامت بخشمان با شما حفظ مى شود.

در همين جا مى خواهم انتقاد خود را از دوستان دور يا نزديكى كه تلاش مى كنند با نوشتن مقالات عريض و طويل و رديف كردن فاكت هاى مختلف در باره ضعف روحيات انقلابى و امثال آنها، به افشاى شما بپردازند بگويم.

هيچ نيازى نيست كه به ضعفهاى گذشته پرداخته شود و بگوئيم فلان خانم و يا بهمان آقا كه سالها قبل عضو و يا هوادار مجاهدين بوده است از همان آغاز داراى فلان ضعف بوده است.

چه لزومى دارد؟ آن آقا يا خانم با همان ضعفها در آن دوران در صفوفى تنفس و مبارزه مى كرده است كه بر عليه ديكتاتورى ملايان متشكل بوده است و لاجرم از منافع مردم ايران دفاع مى كرده. بنا بر اين از ضعفهايش در آن دوران نگوئيم. مهم اين است كه الان در كدام صف است؟ و در كدام جبهه؟ و در كنار چه كسى ايستاده ؟ در جبهه رنگارنگ و متفاوت الفكر مردم ايران و يا در كنار ملايان و ماموران وزارت اطلاعات و كارگزاران سياسى احمدى نژاد و خامنه اى در خارج كشور؟

اگر در كنار مردم خود ايستاده است ضعفهايش با پاكيزگى هدف و آرمانى كه در پيش رو دارد پوشيده خواهد شد و اگر در كنار ملايان ايستاده است نقاط قوتش جز در قوت بخشيدن به جمهورى سركوب و جنايت به كارى نمى آيد. بايد اين را بفهميم و بايد عليرغم هر اختلاف عقيده اى به اين بيانديشيم كه،
صفوف مجاهدين بخشى پر رنگ از صفوف مردم ايران و نه تمامى آن است. صفوف مردم ايران صفوفى رنگارنگ و متشكل ازميليونها ميليون ايرانى با اعتقادات سياسى وسليقه هاى مختلف اما درد و رنجى مشترك است و دلخورى وخروج از صفوف مجاهدين هرگز اين مشروعيت را به ما نمى دهد كه به صف غير رنگارنگ و آلوده مدافعان جمهورى اسلامى بپيونديم و چون به اين صفوف پيوستيم ديگر نه مخالف و نه منتقد، بلكه مزدوران و ماموران رژيمى استبدادى هستيم و رودر روى تمامى ملت ايران ايستاده ايم و تو امروز متاسفانه در اين صف هستى. اما سخنى ديگر و حرف آخر، حرفى مقدارى شخصى و خانوادگى.

لازم به توضيح نيست و مى دانى كه پسر من امير مانند تو از سال 1998در عراق و اشرف بود. در سال دو هزار بنا بر گفته خودش تصميم به بازگشت وادامه تحصيل مى گيرد كه به دلائل مختلف موفق نمى شود و سر انجام در سال 2004 با جدائى از مجاهدين و رفتن به كمپ آمريكائى ها تلاش براى خروج از عراق را آغاز مى كند. در همان ايام ، توبا مراجعه به سفارت جمهورى اسلامى در بغداد و بازگشت به ايران و سپس مسافرت به آلمان همكارى خودت را با جمهورى اسلامى و لاجرم عليه مجاهدين شروع كردى و در همين دوران تلاش تحسين انگيز خود را در تشويق اميربراى بازگشت به ايران و آلوده شدن به پليدى جمهورى اسلامى آغاز كردى. راستى كه ناجوانمردىاى بزرگتر از اين در عالم دوستى!! وجود دارد.

شانزده ماه اين جنگ دردناك به طول كشيد. در حالى كه من با تلاش شبانه روزى ودر سن پنجاه سالگى و با كارگرى و ظرفشوئى و فروش كتاب و يارى خواستن ازهمسر و رفقايم مخارج سنگين دو وكيل را مى پرداختم وبا پنج موسسه و بيش از ده شخصيت حقوق بشرى و فرهنگى براى باز گرداندن امير تلاش مى كردم و پرونده او را كه بيش از صد صفحه بود دائم در كىف خود به اينجا و انجا مى بردم، تو با تماسهاى تلفنى و اينترنتى و روضه خوانى هايت تبليغ مى كردى كه:

پدرت ترا رها كرده و تو سرنوشتى جز پوسيدن در كمپ ندارى واو را تشويق مى كردى كه به ايران باز گردد و در زمره همسفرگان و همكاران تو در آيد. با اين كه نمى خواهم با تو تندى بكنم اجازه بده بگويم زهى ناجوانمردى وبيشرافتى.

من در همان آغاز به او نامه مفصلى نوشتم كه:

متوجه باش كه در چه شرايطى قرار دارى. هر مشكلى با مجاهدين دارى قابل صحبت است ولى توجه داشته باش من و مادر تو(همسر سابق من) مجموعا شصت سال از عمر خود را به خاطر آزادى و در مبارزه با استبداد و پليدان حاكم بر ايران سپرى كرده ايم. متوجه باش كه عموى بيست ساله تو كه نام او بر تو نهاده شده در برابر چشمان پدر و مادرش توسط حاكمان كنونى ايران بر دار كشيده شد، متوجه باش كه زندگى سه نسل از خانواده من ، خانواده پدر و مادر من، خانواده خود من ، و زندگى خود توبخاطر مبارزه با ملايان در توفان سپرى شده است و اين تقريبا سرنوشت اكثر همنسلان ماست، متوجه باش كه خيانت به مردم به هيچ بهانه اى پذيرفته نيست. اگر صد سال در كمپ مى مانى بمان ولى هرگز به ايران مرو و اگر بروى گروگانى در دست ملايان خواهى بود وآنها تلاش خواهند كرد كه با حربه تو مرا به تسليم در مقابل خود و موضع گرفتن بر عليه مجاهدين وادارند و من هرگز اين كار را نخواهم كرد و از نقطه اى كه پاى تو به ايران برسد رابطه من با تو براى هميشه پايان خواهد يافت اگر چه تيغه فرو رفته دشنه اين تراژدى تا پايان عمر مرا خواهد آزرد. متوجه باش كه من به عنوان يك مبارز كوچك اىن ملت بزرگ هرگز حدمت مردم را پايمال خوكان پليد و گرگان كثيف ارتجاع مذهبى نخواهم كرد زيرا نمى توانم اين كار را بكنم.

اين جدال سخت ماهها ادامه يافت خوشبختانه تلاشهاى تو و ساير همكارانت بجائى نرسيد ، خوشبختانه امير با تمام جوانى و شراىط سخت و طاقت فرساى كمپ مقاومت كرد و سرانجام موفق شد بدون آلوده شدن به كثافت جمهورى اسلامى باز گردد.

امير باز گشت تا پس از سفرى هفت ساله و شگفت، راهى ديگر در زندگى اش بجويد اما در نخستين روزهاى ورود بازهم سر و كله تو پيدا شد و اين بار دركسوت يك آشنا. امير ديگر كوچك نيست و با دور شدن از كمپ، بار مسئوليت بيشترى بر دوش دارد. من به عنوان يك دوست و يك پدر به او گفتم:

ياسر عزتى ديگر آن دوست و آشناى قديمى نيست ، بلكه همكار و تحت كنترات جمهورى اسلامى و ماموران وزارت اطلاعات است، با او رابطه ات را مطلقا قطع كن و اين را براى خودت مى گويم و بس زيرا از اين پس و در شرايط جديد خود تو مسئول زندگانى خودت هستى و بايد خوب را از بد تشخيص بدهى و او رابطه اش را قطع كرد تا اينكه چندى قبل دوباره به من تلفن زد و گفت:

ياسر از من كمك مى خواهد و من نگران او هستم ، شايد او از اين همكارى اش با ملاها پشيمان شده باشد .

به او گفتم:

اين يك حقه بازى است و در همين حالى كه از تو كمك مى خواهد روى چندين سايت از سايتهاى وزارت اطلاعات مشغول روضه خوانى است. چندى قبل يكى از دوستان بسيار شريف كرد من طى برخوردى اتفاقى از ياسر خواسته بود از ميان مزدوران جمهورى اسلامى خارج شودو به خانه او بيايد و زندگى تازه اى را در پيش گىرد ولى ياسر قبول نكرده بود ، اگر واقعا كمك مى خواهد راه ساده است. از ميان مزدوران جمهورى اسلامى خارج شود. وتنها چند سطر در بيزارى از همكارى با دشمنان مردم ايران بنويسد و تقاضاى كمك كند مطمئنا دهها دست به يارى او دراز خواهد شد.

خوب گوش كن ياسر

احتياجى به پنهانكارى نيست. ابزارهاى دولت احمدى نژاد براى فعاليت در خارج كشور مشخص است. ابزارهاى فعاليت اين دولت امثال شماها هستيد. شمارى ازاعضا و هواداران سابق كه به لباس خيانت به مردم ايران= با خدمت به جمهورى اسلامى و نه به دليل انتقاد به مجاهدين ملبس شده و روانه خارج كشور شده اند. شيوه ها هم در داخل و خارج كشور متفاوت است. در داخل كشور حتى هنوز هم شىوه شيوه ى سركوب و شكنجه و قتل است و در خارج كشور فريفتن و دروغ. تلاش نكن از دروغ و فريب استفاده كنى و اما بگذار فكر كنم كه اشتباه مى كنم و تو راست مى گوئى، اگر براستى كمك مى خواهى در باز و راه گشاده است. باور كن من و بسيارى ديگر دلمان مى خواهد كه تو از اين مرداب خارج شوى.

دريغا كه انسان در اوج جوانى بجاى مدد خواستن از بازوان و اراده و شرافت خود به نان آلوده به خون رژيم جمهورى اسلامى متكى باشد.

از صفوف جلادان و جيره خواران جمهورى اسلامى خارج شو.

به جوانى خودت احترام بگذار و اندك زمانى فكر كن كه مى توانى از منجلاب خيانت به مردم خارج شوى و با اتكا به نيروى خود زندگى خود را بنا كنى.

اگر واقعا كمك مى خواهى دستهاى من و مطمئنا صدها تن ديگر براى يارى كردن به تو آماده است. شجاع و صادق باش و يارى بخواه .

اين دستهاى ما
19 نوامبر 2005

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

۱۳۸۴/۰۸/۲۸

اعلام جرم سازمان مجاهدين خلق ايران
بر گرفته از همبستگي ملي 27 آبان 1384

اطلاعيه سازمان مجاهدين خلق ايران
اعلام جرم سازمان مجاهدين خلق ايران عليه يك پادوي رژيم ولايت فقيه در دولت عراق
خبرگزاري رسمي،راديو و تلويزيون وديگررسانه هاي رژيم آخوندي به نقل از شخصي به‌نام موفق رُبيعي مشاور امنيت ملي دولت عراق، خبر دادند: «منافقين بايد سلاحهاي خود را تحويل بدهند و حتي نمي توانند از كارت سهميه غذايي استفاده كنند» و «عراق حمايت منافقين از صدام را در انتفاضه سال 1991 از ياد نخواهد برد».
شخص مزبور مي‌افزايد: «ما اجازه نمي‌دهيم منافقين در خاك عراق از لحاظ سياسي، تبليغاتي و فرهنگي فعاليت داشته باشند و به ايران اطمينان داده‌ايم اين گروه نمي‌تواند كاري عليه ايران انجام بدهد». «اين گروهك سازماني تروريستي بوده كه حتي در ليست سياه سازمانهاي تروريستي از سوي وزارتخارجه آمريكا قرار گرفته است».
خبرگزاري رسمي رژيم به نقل از موفق ربيعي اضافه كرد «اگر دادگاههاي ايران حكمي را عليه هركدام از اعضاي اين سازمان صادر كنند، بر اساس توافق دو كشور و قوانين بين‌المللي امكان دارد كه عراق اين افراد را به ايران تسليم كند».
صبح امروز(جمعه 27 آبان) تلويزيون شبكه خبر رژيم اعلام كرد، موفق ربيعي و علي لاريجاني دبير شوراي عالي امنيت رژيم «در زمينه همكاريهاي امنيتي يك سنديادداشت تفاهم همكاري امضا كردند». به گفته تلويزيون رژيم، پاسدار علي لاريجاني «با بيان اينكه در ديدار مشاور امنيت ملي عراق نگراني مردم ايران از حضور برخي گروهها در عراق به وي اعلام شده است افزود، توافق نامه اي كه امضا شد بندهاي مختلفي دارد كه اميدواريم دولت عراق و مسئولان آن زمينه هاي اجراي آنرا فراهم كنند».
پيشينه ربيعي كه سال گذشته در مطبوعات عراق به‌عنوان جاسوس رژيم ايران و منتقل كننده اطلاعات دروني دولت عراق به رژيم ايران رسوا شد، نيازمند شرح و بحث نيست به‌خصوص كه در سپتامبر 2004 روزنامه‌هاي عراق اعلام كردند كه ربيعي به همين خاطر از كار بركنار شده است. استقبال پاسدار قاتل و جنايتكار، محمد صحرارودي از وي در سفر اخيرش به تهران اما، گوياي سوابق ديرين همكاري با ارگانهاي امنيتي و تروريستي رژيم آخوندي است.
سازمان مجاهدين خلق ايران با محكوم كردن توطئه عوامل و دست نشاندگان رژيم آخوندي در دولت كنوني عراق كه در آستانه انتخابات 15 دسامبر، آخرين روزهاي دوره حاكميتشان را سپري مي‌كنند و با يادآوري توطئه كثيف همين عوامل در 2 سال پيش، مبني بر اخراج مجاهدين از خاك عراق كه با محكوميت گسترده بين‌المللي مواجه گرديد، عليه موفق ربيعي اعلام جرم و خاطرنشان مي‌كند:

1- موقعيت حقوقي مجاهدين درعراق تابع قوانين بين‌المللي است و از اين پيشتر توسط نيروهاي ائتلاف برطبق كنوانسيون چهارم ژنو به‌رسميت شناخته شده است. ماه گذشته سخنگوي رئيس جمهور عراق نيز توضيح داد كه «حضور مجاهدين خلق در خاك عراق در حوزه مسئوليت دولت كنوني آن كشور قرار نمي گيرد زيرا بين نيروهاي ائتلاف به رهبري آمريكا و كميته بين‌المللي صليب سرخ دوسال پيش در سال 2003 موافقتنامه‌اي به امضا رسيد كه بر اساس آن به مجاهدين خلق اجازه داده مي‌شود در خاك عراق باقي بمانند» (راديوفردا– 13مهر84 ).

2-وزراي خارجه و دفاع وهم‌چنين نخست وزير عراق در ژوئيه گذشته به حق پناهندگي مجاهدين اذعان نمودند و اظهارات موفق ربيعي در تعارض آشكار با حقوق انكار ناپذير پناهندگي است.

3-موضعگيري موفق ربيعي و امضاي هركاغذي از سوي او و پاسدار علي لاريجاني در باره وضعيت مجاهدين نه فقط به پشيزي نمي‌ارزد و هيچ ارزش و اعتبار قانوني ندارد، بلكه نقض آشكار قوانين بين‌المللي و به‌ويژه كنوانسيون چهارم ژنو و برخلاف حقوق شناخته شده افراد حفاظت شده تحت اين كنوانسيون مي‌باشد.

4-اگر قرار گرفتن نام مجاهدين در ليست سازمانهاي تروريستي وزارتخارجه آمريكا كه ربيعي به آن استناد كرده است مبناي قابل قبول حقوقي و قضايي است در اين صورت رژيم آخوندي كه در همان گزارش وزارتخارجه سالهاست فعالترين حامي تروريسم بين‌المللي شناخته شده است مي‌بايد قبل از هركس مورد تعقيب كيفري آقاي ربيعي و شركا در دولت عراق و در خاك عراق قرار بگيرد. پارلمان اروپا نيز در موضع گيريهاي پياپي، خود حمايت رژيم ايران از تروريسم بين‌المللي را محكوم نموده و خواهان دست كشيدن اين رژيم از تروريسم گرديده است.

5-مقامات ارشد آمريكايي سال گذشته به‌دنبال تحقيقات گسترده آژانسهاي آمريكايي از كليه پرسنل مجاهدين در خاك عراق اعلام كردند كه هيچ مبنايي براي تعقيب قانوني هيچيك از افراد مجاهدين و متهم كردن آنها به تروريسم وجود ندارد (نيويورك تايمز-27ژوئيه 2004).

6-اين كه ربيعي و همدستانش در دولت عراق آشكارا مسئوليت قطع سهميه غذاي و داروي نفرات تحت حفاظت كنوانسيون چهارم ژنو را بر عهده مي‌گيرند مشخصاً يك جنايت جنگي قابل پيگرد قضايي و كيفري است.

7-اتهام ربيعي مبني بر هرگونه اقدام از سوي مجاهدين عليه شيعيان عراق در سال 1991 يك دروغ سخيف و رذيلانه است كه به سادگي توسط رژيم ايران ساخته و پرداخته شده و حتي يك فاكت و يك شاهد و يك سند در اين باره وجود ندارد. چرا كه مجاهدين در سال 1991 هيچگونه حضوري در جنوب عراق نداشتند و آنرا درهمان زمان به دفاتر و مقامات ملل متحد اعلام كرده بودند.

8-بنابراين تاخت و تاز بي مايه و دير هنگام عليه مجاهدين، جز يك واكنش مذبوحانه و سرپوش گذاشتن بر جنايت افشا شده آدمربايي و رسوايي شركاء و همدستان ربيعي در زندانها و شكنجه‌گاههاي مخفي، نيست.رسوايي بزرگي كه در اين ايام مورد محكوميت گسترده جامعه جهاني قرار گرفته است.

9-همين شخص (ربيعي ) در 11 مرداد ماه گذشته پس از ماهها سكوت و مخفي بودن از انظار در تلويزيون العراقيه ظاهر شد و اعلام كرد: «سازمان منافقين خلق سازماني است كه وزارت خارجه آمريكا آنرا در ليست سازمانهاي تروريستي قرار داده است و كماكان در اين ليست مي‌باشد و تمام دنيا اين سازمان را يك سازمان تروريستي مي‌شناسد و مردم عراق نقش اين سازمان را در جنبش شعباني سال 91 و بعد از آن و حتي در جنگ ايران و عراق بياد مي‌آورند. لذا اين موضوع تنها بين عراق و ايران نيست. نياز داريم كه بدانيم چه كساني در ريختن خون مردم عراق دست داشتند و آنها را محاكمه كنيم و ديگراني كه مي‌خواهند به ايران برگردند آنها را به ايران بر مي‌گردانيم....». در كمتر از 48 ساعت پس از همين اظهارات موفق ربيعي بود كه مجاهدان خلق حسين پويان و محمد علي زاهدي در بغداد ربوده شدند و متعاقباً فرماندهي نيروهاي چند مليتي اين جنايت را محكوم كرد.
-اظهارات موفق ربيعي و موضعگيري ننگين او چراغ سبز آشكار به آدمربايي و حاكي از همدستي و شراكت او در اين جنايت است.- علاوه براين مخاطب قراردادن سازمان مجاهدين خلق ايران با كلمه ”منافقي ” كه خاص فرهنگ و ادبيات ارتجاع حاكم بر ايران است به وضوح نشان از سرسپردگي و مزدوري فردي است كه در مقام مشاور نيروي تروريستي قدس وابسته به سپاه پاسداران رژيم ملايان، عنوان مشاور امنيت ملي دولت كنوني عراق را يدك مي‌كشد.

10-با اين همه با اين قسمت از حرف ربيعي موافقيم كه گفته است «موضوع تنها بين عراق و ايران نيست». از اين رو از نامبرده براي شركت در يك محاكمه بين‌المللي با حضور پاسدار صحرا رودي و پاسدار لاريجاني و پاسدار احمدي نژاد و علي خامنه‌اي دعوت مي‌كنيم تا از جمله به 450 عمل تروريستي همين جنايتكاران دركشورهاي مختلف جهان كه يكصد و پنجاه فقره آن در خاك عراق عليه مجاهدين صورت گرفته است، رسيدگي شود.

سازمان مجاهدين خلق ايران با يادآوري بيانيه دو ميليون و 800 هزار تن از مردم عراق عليه اشغال پنهان كشورشان از سوي رژيم آخوندها و با يادآوري انزجار و نفرت عميق عراقيان از تروريسم و دخالتهاي رژيم حاكم بر ايران و مزدوران و زندانهاي غير قانوني و شكنجه گاههايشان، توجه شوراي امنيت ملل متحد، صليب سرخ جهاني، سازمانهاي مدافع حقوق بشر و فرماندهي نيروهاي چند مليتي در عراق را به توطئه رژيم آخوندي و ايادي آن در عراق جلب مي‌كند و خواهان رسيدگي بلادرنگ به اسناد غير قانوني و توافقات توطئه آميز امضا شده بين پاسدار علي لاريجاني و موفق ربيعي، عليه مجاهدين است.
سازمان مجاهدين خلق ايران -27آبان84

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

۱۳۸۴/۰۸/۲۵

رهبر حزب کمونيست کارگري و فرقه خواندن مجاهدين

تقوايي, يکي از رهبران حزب کمونيست کارگري, طي مصاحبه اي با يک راديوي محلي در استکهلم بنام, شراره ها, سازمان مجاهدين خلق را مشابه فرقه اسماعيليه خواند

بنا به گزارش هاي رسيده به وبلاگ " در استکهلم چه خبر؟", پس از پخش چنين اظهاراتي از راديوي مزبور, مراسم جشن و پايکوبي بزرگي بهمراه آتش بازي در محل سفارت رژيم در استکهلم بر پا گرديد. شرکت کنندگان در اين جشن با شور و اشتياق ديوانه واري شعار مي دادند

درود بر تقوايي مرگ بر منافق
تقوايي تقوايي حمايتت مي کنيم
ما اهل کوفه نيستيم تقوايي تنها بماند

سفير رژيم, ضمن اظهار خوشحالي وصف ناپذيري از موضعگيري تقوايي, خواهان مصاحبه ديگر راديو هاي محلي در شهرهاي سوئد از جمله "سلام, آوا, رنگارنگ, تهران" و سايت استکهلميان و همچنين دعوت مسجد علي در استکهلم از رهبر حزب کمونيست کارگري شد و افزود: اينگونه اظهار نظرها, روحيه حزب الله و سربازان گمنام امام زمان را هر چه بيشتر تقويت مي نمايد

سفير رژيم در سوئد که احتمال برکناري اش پس از روي کار آمدن احمدي نژاد قريب الوقوع است, براي حفظ موقعيت در خطرش و اثبات کارآمدي خود و همچنين ذوب کامل در ولي فقيه و حمايت از رئيس جمهور تازه رسيده, موقعيت را مغتنم شمرده و ضمن تماس خيلي خيلي فوري و با بيدار نمودن وزير خارجه و اطلاعات رژيم از خواب غفلت, آخرين تحولات شبانه را نيمه شب به اطلاع "متکي" و "اژه اي" مي رساند و ضمن تبريک و تهنيت به مناسبت اين پيروزي خيره کننده, خاطر نشان مي نمايد که خط اصولي "سعيد امامي", مبني بر زدن و حمله 80 در صدي به جمهوري اسلامي و 20 در صدي به منافقين از طرف رهبران اين حزب به نحو احسن رعايت و اجرا مي گردد. وزير خارجه و اطلاعات رژيم نيز ضمن شادي بي حد و حصر, متقابلا اين موفقيت بزرگ را به وي تبريک گفته و از سفيرشان در سوئد خواستند که مراتب رضايت نظام را از هر طريقي که با منافع عاليه جمهوري اسلامي مطابقت دارد, به اطلاع تقوايي و شرکاء رسانده و از هر گونه خسيس بازي در امر تقديم پاداش و هدايا به آنان اکيدا خودداري نمايد و دست و دلبازي نظام را به منتقدين نظام و دشمنان منافقين اثبات نمايد. سفير رژيم در پايان اين جشن براي پاسداران و ماموران وزارت اطلاعات شاغل و يا ساکن استکهلم چنين جمع بندي نمود که دشمن دشمن نظام, دوست نظام است

از تهران هم گزارش رسيد که کارمندان وزارت اطلاعات "واحد نفاق" نيز با شنيدن اين خبر, سر از پا نشناخته و با مراجعه به زندانهاي تابعه, ضمن به خط نمودن زندانيان سياسي سر موضع, براي در هم کوبيدن روحيه مبارزاتي شان, آنها را زير بار مشت و لگد گرفته و تهديدشان نمودند که يا مصاحبه تلويزيوني و تکرار اظهارات تقوايي مبني بر فرقه بودن منافقين و يا انفرادي و تعزير

يکي از تحليلگران سياسي ضمن تماس با وبلاگ "در استکهلم چه خبر؟" چنين اظهار داشت: در حدود دو سال و نيم پيش و در پي هجوم پليس فرانسه به دفتر شوراي ملي مقاومت در پاريس و دستگيري تمامي رهبران و اعضاي آن, وزير کشور وقت فرانسه نيز مجاهدين را به فرقه و فرقه گرايي متهم نمود. رژيم ملا ها نيز به پاس چنين خدمت بزرگ و دور از انتظاري, جوايز و باج هايي تحت عنوان معاملات تجاري تقديم دولت پاريس نمود. اکنون بايستي
پي گيري نمود که ملايان چه پاداشي را براي تقوايي, پس از اين موضعگيري در نظر دارند

هموطن ديگري که آشنايي زيادي نسبت به اين حزب داشت و نمي توانست تعجب خود را از اين گفته مخفي نمايد, معتقد بود که تقوايي قياس به نفس مي نمايد. انشعاب هاي پي در پي و تضعيف هر چه بيشتر, کار اين حزب را به جايي کشانده که راه برون رفت را در بزرگنمايي کاذب و دروغين و همچنين موضعگيري هاي آخوند پسندانه يافته است. اگر فرض محال را حتي بر واقعي بودن استدلالات تقوايي بگيريم, فالانژيسم و فرقه گرايي بيشتر بر جامه حزب متبوع وي زيبنده است

وي اضافه نمود: در تظاهراتي که به مناسبت ورود احمدي نژاد, رئيس جمهور قاتل رژيم, به نيويورک انجام شد, حدود بيست هزار نفر از پشتيبانان شوراي ملي مقاومت و سازمان مجاهدين شرکت داشتند. چيزي حدود 300 نفر از طرفداران نظام سرنگون شده سلطنتي و 200 نفر از حاميان حزب دمکرات کردستان ايران نيز در محل بودند. چند ميز کتاب از طرف سازمان چريکهاي فدايي خلق ايران, از اعضاي شوراي مقاومت, حزب سبزهاي ايران و حزب کمونيست کارگري نيز در حاشيه خياباني که هواداران شوراي ملي مقاومت و مجاهدين تظاهرات مي کردند,بر پا بود. خودتان تصور کنيد حزبي که حتي توان بر پايي يک تظاهرات کوچک را به دليل نداشتن نيروي کافي در چنين موقعيتي ندارد و در بي وزني بسر مي برد, حال به آن نيرويي که دوست و دشمن به بزرگترين گروه اپوزسيون بودنش صحه مي گذارند, مارک سکت مي زند. اگر مجاهدين اين حزب را به فرقه بودن متهم مي نمودند, بسيار قابل پذيرش تر مي بود ولي اين سازمان براي جلوگيري از سوء استفاده رژيم هرگز از پرنسيب هاي مبارزاتي عدول نکرده و مطمئن هستم که در آينده نيز از آن اجتناب خواهد نمود
اول نوامبر 2005

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed